خدایا وقتی با تو حرف میزنم ...
خدایا وقتی با تو حرف میزنم دلم میخواهد خورشید در آسمان چهارم به خواب برود.
عطر خوش تو که در اتاقم می پیچد ، پرده ها به رقص در می آیند ، سقف اتاقم پر از ستاره می شود و ماه آنقدر پایین می آید که می توانم لمسش کنم .
خدایا فقط تو می توانی بی آنکه در را باز کنی وارد قلبم شوی و نام مقدس عشق را روی تک تک سلولهایم بنویسی .
فقط تو می توانی بی آنکه دست در گردن کلمه ها بیندازی رگهایم را پر از شعر کنی ...
خدایا فرشته ها با چه زبانی با تو حرف می زنند ؟
وقتی نسیم به نزدیکی تو میرسد چه احساسی دارد؟
اولین جمله ای که آدم به تو گفت چه بود؟
آخرین گناه آدم چه خواهد بود؟؟